کتاب
جست‌وجوی پیشرفته
    ناشر
      پدیدآورندگان
        %5
        این کتاب را خوانده‌ام.
        0
        این کتاب را می‌خواهم بخوانم.
        0

        قوی تر از آن هستی که فکر می کنی

        قدرت خود را برای بزر گتر شدن، جسورتر شدن و فراتر رفتن از محدودیت هایت، آزاد کن
        0 (0)
        قیمت:
        125,000 تومان 118,750 تومان

        مشخصات کتاب قوی تر از آن هستی که فکر می کنی

        تعداد صفحات
        232 صفحه
        شابک
        9786227173468
        سال انتشار
        1401
        نوبت چاپ
        1
        قطع
        رقعی
        جلد
        شومیز

        دربارۀ کتاب قوی تر از آن هستی که فکر می کنی

        همه ما در زندگی با عناصری روبرو می‌شویم که ضد ما هستند، چه افرادی که منصف نیستند، چه بیماری‌هایی که به نظر نمی‌رسد درمان شوند، چه مشکلات مالی. گاهی ما هیچ تقصیری نداریم. شاید در مشکلات به دنیا آمدیم، با والدینی که کنارمان نبودند. افسردگی، اعتیاد، و کم استعداد بودن به نسل‌ها منتقل می‌شود. ما تعجب می‌کنیم، چرا من این مشکل را دارم؟ چرا در محیطی ناسالم بزرگ شدم؟ چرا این شرکت بعد از این همه سال من را اخراج کرد؟ به این دلیل است که چیزی در شما وجود دارد که دشمن سعی در متوقف کردن آن دارد. آن شکست‌های بد تصادفی نبودند، و فقط بدشانس نبودید. این حملات استراتژیک بود. اگر دشمن توسط شما تهدید نمی‌شد، سعی نمی‌کرد شما را عقب نگه دارد. اگر نمی‌دانست که عظمتی در شما وجود دارد، وقت خود را با ساختن آن چالش‌ها تلف نمی‌کرد. وقتی جانت را به مسیح دادی، خدا تو را نشانه گرفت. گفت: تو مال منی. تاج لطفی بر سرت گذاشت. همه این‌ها عالی است، اما چالش این است که شما هدف دشمن شدید. او می‌داند که شما قرار است مسیر جدیدی را در پیش بگیرید. او می‌داند که خدا به شما لطف کرده تا اثری از خود به جای بگذارید، بنابراین تلاش می‌کند تا جلوی شما را بگیرد. خیلی وقت‌ها دشمن می‌داند ما که هستیم حتی قبل از اینکه بفهمیم که هستیم. زمانی که داوود نوجوانی بود که در مزارع چوپان‌ها کار می‌کرد و از گوسفندان پدرش مراقبت می‌کرد، تا آن جا که می‌توانست معمولی به نظر می‌رسید. او فوق‌العاده و خوش‌تیپ نبود. او ثروت یا نفوذ نداشت. آن‌ها خانواده کم درآمدی بودند. هیچ چیز در مورد او برجسته نبود. چرا وقتی سَموئیل آمد تا یکی از پسرانش را به عنوان پادشاه بعدی تقدیس کند، پدر داوود او را در مزارع شبانان رها کرد؟ آوردن او کار مهمی نبود. چرا پدرش او را تحقیر می‌کرد و به او بی‌احترامی می‌کرد؟ بعداً، وقتی داوود برای برادرانش که در ارتش خدمت می‌کردند، آذوقه می‌برد، مجبور شد چند روزی سفر کند. با آن‌ها مهربان بود. چرا برادر بزرگش در مقابل سربازان دیگر او را مسخره و تحقیر کرد؟ چرا حسود بود؟ داوود ترسناک نبود. به نظر نمی‌رسید که تهدیدی برای آن‌ها باشد. اما دشمن می‌تواند چیزهایی را در شما ببیند که ممکن است شما نبینید. داوود خود را عادی می‌دید، اما دشمن می‌دانست که او می‌تواند به یک جنگجوی خیلی بزرگ تبدیل شود.

        نظر خود را بنویسید:
        امتیاز شما به این کتاب
        ثبت نظر
        سایر آثار جول اوستین

        کتاب‌های مرتبط با کتاب قوی تر از آن هستی که فکر می کنی