دربارۀ کتاب هزارتوی آتشین
کتاب حاضر، داستاني است که با زباني ساده و روان نگاشته شده است. در اين داستان خشم ربالنوع پدر، آپولوي نيمه خدا را از جايگاه رفيع کوهساران المپ فروميکشد و او را تبديل به نوجواني انسانگونه و ميرا به نام پاپادوپولوس ميکند. آپولو در آرزوي بازگشت به جايگاه خدايگانياش بايد پنج پيشگو را که توسط نيروهاي شيطاني به اسارت گرفته شدهاند، آزاد گرداند و اکنون آپولوي محروم از نيروهاي خدايگاني بايد به ياري نيمهخدايي لجباز به نام مگ مک کافري تکيه کند که هر دم سازي ديگر ميزند و سرانجام موفق ميشود دو پيشگو را از اردوگاه دورگهها و ايندياناپليس آزاد کند، اما در اين هنگام است که درمييابد اردوگاه ژوپيتر در معرض خطر حمله امپراتوري است و اکنون آن جوان بيتجربه که روزگاري ربالنوعي مقتدر بود، در هزارتويي گرفتار ميشود که گذر از هر خان آن ماجرايي بس شورانگيز و هيجانآور دارد.