مروری بر انیمیشن سول
- در این مطلب میخوانید:
خلاصه انیمیشن سول
میخواهم طرز فکرتان را طوری عوض کنم که بتوانید از انیمیشن سول برای ترغیب خود به انجام کارهای رضایتبخش مخصوص خودتان استفاده کنید. تاآنجاکه من دیدهام سول اولین فیلمی است که مستقیماً به تجربه غرقگی ارجاع میدهد. این فیلم دربارۀ مردی به نام «جو»ست که به موسیقی جَز عشق میورزد. او هنگام نواختن پیانو به «ناحیه» (وضع غرقگی) راه پیدا میکند، و در تمنای ماندن در آن است. فرصت ویژهای شامل حال او میشود تا بههمراه یک خوانندۀ پرآوازۀ جَز بنوازد. بدبختانه او آنقدر از فرصتِ پیشآمده هیجانزده میشود که به یک سوراخ فاضلاب، در قلب یکی از خیابانهای شلوغ نیویورک، سقوط میکند. این سانحه او را به کما میبرد. حالا مخاطب از جهان انسانیِ جو به عالم پس از مرگ وارد میشود. مطابق با شیوۀ مرسوم شرکت پیکسار دیزنی، این فیلم هم به مجموعهای از پرسشهای فلسفی تبدیل میشود. سول فیلمی دربارۀ وضعیت غرقگی و روانشناسیِ بشری است. (اگر مایلید با آن دسته از فیلمهای کودکان که معانی فلسفی دارند تلنگری به خودتان بزنید، به تماشای فیلمِ پشت و رو بنشینید که آن هم یک انیمیشن روانشناختی است.) جو خودش را روی نوار نقالهای مییابد که رو به سمت نور سفید عظیمی (مرگ) حرکت میکند. جو آنقدر دیوانه و شیدای جَز است که از نقاله پایین میپرد. به واسطۀ مجموعهای از حوادث غیرعادی سرانجام درگیر تربیت روح جوانی به نام «22» میشود تا سرانجام بتواند مجال ورود به یک بدن انسانی را بیابد. شخصیتِ موسوم به 22 جو را با «ناحیه» آشنا میکند، فضایی میان وضعیتهای جسمانی و روحانی. وقتی انسانهای روی زمین به وضعیت غرقگی دست مییابند و وارد ناحیه میشوند، به این مکان انتقال مییابند. جو به یاد میآورد که درست در همان روزی که در سوراخ فاضلاب افتاد و به کما رفت، وارد ناحیه شد. 22 به جو نشان میدهد که چه اتفاقی رخ میدهد وقتی با پرتاب سنگریزه به ارواح انسانهای اینک شناور در وضع غرقگی وقفهای در غرقگی یک شخص ایجاد کنیم. دیدن آدمها در وضعیت غرقگی و دانستن اینکه آنها هم انسان هستند و وقتی غرق کار میشوند میتوانند قدرت جادوییشان را از دست بدهند بهطرز عجیبی رضایتبخش است. جو به چشم خود میبیند که صرفاً موسیقی نیست که موجب غرقگی میشود. هنرمندان تتو هم میتوانند غرقه شوند؛ بسکتبالیستها هم میتوانند چنین وضعیتی را تجربه کنند، یک بازیگر تئاتر هم قادر به غرقهشدن است؛ حتی مردی که علامتی را میچرخاند هم میتواند. غرقگی میتواند از فعالیتهای عادی و غیرعادی به دست آید. مکانی که در این فیلم ناحیه نامیده میشود به آدمهایی که در وضعیت غرقگیاند محدود نمیشود. حبابهای بسیار بزرگِ تیره و عبوسی معروف به «ارواح گمشده» هم وجود دارند. آنها وقتی صحبت میکنند افسرده به نظر میرسند. زبان بدن آنها نشاندهندۀ آن است که از زندگی بریدهاند. جو تصور میکند که این ارواح گمشده هیچ شباهتی به او ندارند. سپس یک ناخدای هیپی به نام مونویند [مَهباد] با یک نشان صلح به قصد لنگرانداختن وارد صحنه میشود. او داوطلبانه تصمیم میگیرد تا هفتهای یکبار ارواح گمشده را نجات دهد. این تفکیکی که ناخدا به جو نشان میدهد تفکیک بسیار مؤثری است:
ارواح گمشده فرق چندانی با ارواح ناحیه ندارند. ناحیه لذتبخش است. اما وقتی این لذت به وسواس تبدیل شود میتواند موجب جداشدن شخص از زندگی شود.
ناخدا مونویند اولین شخصیتی است که توضیح میدهد اگر وضعیت غرقگی تنها چیزی باشد که در زندگی به دنبالش باشیم در یک چشم بههمزدن میتواند اعتیادآور شود. او همچنین از اعتیادش به بازی تتریس میگوید که زمانی او را به یک روح سرگردان تبدیل کرده بود. مونویند و گروهی از داوطلبها به ارواح گمشده کمک میکنند تا با نواختن موسیقی آن هم زمانی که در وضعیت غرقگی هستند دوباره خودشان را پیدا کنند. مشاهدۀ یک وضع غرقگی به ارواح گمشده کمک میکند تا چشمانشان باز شود و بهنحوی متفاوت به زندگی نگاه کنند.