دربارۀ کتاب ابری از زباله
«چيکو»، غمگينترين دختر ميان دوستانش است، چيکو، هيچ دوستي نداشت چون او ابري بالاي سرش دارد، ابري از زباله. ابر بالاي سرش هميشه او را از بقيه دور ميکرد ... چيکو سعي ميکرد از دست زبالهها فرار کند، چيکو جارو را بر ميدارد تا ابر را پاک کند ولي ابر از بين نميرود و...