این همان چیزی است که خوانندگان توماس هریس می خواهند از شخصیت مشهور آدمخوار خلق شده به دست هریس یعنی دکتر هانیبال لچتر بشنوند: "من از هر دردی که ممکن است برای قربانیان و خانواده های آنها ایجاد کرده باشم ، بسیار پشیمان هستم. سالهاست که با درماندگی با مشکلی که باعث سوء رفتار من شده است ، مبارزه کردم. من قصد دارم فورا به دنبال درمان آن باشم. "
هانیبال در کودکی دچار یک آسیب وحشتناک میشد. مردان بد ، خواهرش را جلوی چشمان او طبخ کردند و خوردند. این به او چاره ای جز تبدیل شدن به خود آدمخوار نداد.
ظهور هانیبال در سال 2006 منتشر شد. این کتاب نوعی فلش بک مقدمه ای برای سه کتاب قبلی وی است و اینکه چگونه مشهورترین شخصیت او ، قاتل سریالی آدمخوار دکتر هانیبال لکتر درگیر این خوی شیطانی میشود.. این رمان با چاپ اولیه حداقل 1.5 میلیون نسخه منتشر شد و با یک پاسخ انتقادی مختصر روبرو شد. . این رمان در سال 2007 (توسط خود هریس) در فیلمی با همین نام در سال 2007 و به کارگردانی پیتر وبر در قالب فیلمنامه اقتباس شد.
این کتاب خاستگاه هانیبال را که خواننده پیش از این در سکوت بره ها و اژدهای سرخ با او آشنا شده است نمایان می سازد، مخاطب در ظهور هانیبال ریشه شکل گیری روحیات و جنایات دکتر لکتر را در دوران کودکی و نوجوانی او می یابد و آن چه که او را به چنین شخصیت مرموز، متشخص، پر قدرت و در عین حال خونخواری مبدل کرده است کشف می کند