دربارۀ کتاب ناقوس دل
شب دامن سياهش را بر فضاي کوچک ميگستراند و «سالار» را در اندوهي سنگين فرو ميبرد. آرزو ميکرد کسي او را نبيند تا بتواند در خلوت و تنهايي اشک بريزد تا شايد اندکي از درد جانکاهش بکاهد. اما او نميتوانست غم از دست دادن عزيزترين کساش را باور کند، او چگونه ميتوانست به خانه بازگردد و خبر مرگ مادر را براي کودکان بيگناهش بازگو کند و ...