عقاید یک دلقک یا واگویههای یک دلقک، اثری نافذ و اعجاب انگیز است که خواندن آن به همه توصیه میشود. «عقاید یک دلقک» نافذترین اثر هاینریش بُل و از نظر عاطفی ثمره نبرد مرگآمیز عشق و دین است.
این کتاب، واگویههای بیمارگونه نیشداری است که به یاری آنها راوی داستان «هانس اشنایر» در سن بلوغ فکری بیستوهشت سالگی ظرف چهار ساعت؛ پارهپاره زندگی گذشته را کنار یکدیگر مینشاند. او یک دوره هیجده ساله خاطرات را مرور میکند: از آخرین سالهای حاکمیت آلمان نازی تا دهه شصت آشوبزده. آنچه در طول این صفحات بازگفته میشود، تراژدی و غمنامه آدم بیدینی است که دختر دینداری را دوست میدارد؛ تراژدی پسری است که نمیتواند پدر و مادرش را دوست بدارد، مرد جوانی که آیندۀ روشنی پیش روی خویش نمیبیند.
در این داستان بُل تصویری عمیقاً طنزآمیز از آلمان بعد از جنگ عرضه میدارد. تصویر ملتی است که همگی نازیهای سابق هستند و بهشدت تظاهر به پشیمانی و انکار گذشته خود میکنند و تصویر کلیسای کاتولیک نگونبختی است که قرار است نماد اخلاقیات گرانقدری باشد که از گامهای زمانه خود عقب مانده است و جوانان گمکرده راهی چون هانس، که به اختیار یا بیاختیار، آنسوی رفاه بعد از جنگ آلمان باقی ماندهاند.
این کتاب در سال ۱۹۷۲ جایزه نوبل ادبیات گرفت.