دربارۀ کتاب یک جفت جک، جک توی جعبه و جک روده دراز
«از اين بالا»، وقتي خيلي کوچک بود وارد يتيمخانه شد؛ او پس از اينکه بزرگ شد فهميد که نامش، نامي غيرمتعارف است براي همين به دنبال يک نام براي خودش ميگشت. آقاي «مدير» نام خود را پيشنهاد ميدهد، از اين بالا، نميپذيرد و مدير عصباني ميشود و او را به خيابان پرت ميکند. از اين بالا، به جنگلي که در نزديکي يتيمخانه بود ميرود تا با «عجوزه پير» و «داناي جنگل» مشورت کند و ...