در روزنه ی پاییز بیدار لحظه هایم در این همیشه بی تو دل داده بر تماشا از پشت شیشه بی تو حرفی بزن که باران بر خاک من بماند آرامشی ندارم در متن ریشه بی تو یک صفحه از مراثی با ماه تا پلنگ است متروکِ ردّ طغیان هر جای بیشه بی تو ماسیده نقطهنقطه تعبیر یک تلاطم بر خاک مرده ی من، از ترس تیشه بی تو در تهنشین خوابم با محتوایی از مرگ کابوس جان گرفته در این کلیشه بی تو من یک فضای مبهم بیراههای گم از ماه رنج کلافه ی من، درد همیشه بی تو ******************* از لهجه ی اذانت تفسیر هر پرنده، آوار گیسوانت پرواز در بهشت است دیدار ناگهانت در هر تبسم تو تصنیف یک الهه است صد جلوه ناز دارد تحریر در بنانت آلوده ی هبوطم، تندیس یک قنوتم آواره در سکوتم، از آنِ این و آنت خوابیده کوچه ها را ایمانِ مردم شهر انگیزه ای بباران از لهجه ی اذانت باید وضو بگیرم از آیهآیه گیسوت رقصیده نسل این باد با تاب گیسوانت از پشت شب تراوید عطر نجیب شب بو ما ایستاده خواندیم، یک رکعت از دهانت