میتوان گفت در این مجموعه، بهنسبت کتاب های دیگر، شاعر، سیاسیترین شعرهایش را به مخاطبی عرضه کرده که در جهانی سیاسی، همچنان عشق میورزد و به پیرامونش با عینکهایی دیگر نظر میکند. بهرامی که سالهاست در خبرگزاری مشغول به فعالیت است، حالا کتابخانهای را آرزو دارد که فرهنگ لغتش پر از غلط باشد و سانتریفیوژ را اصلا بهخاطر نیاورد. او همچنین شهری را دوست دارد که هیچ بازجویی در آن ساکن نباشد که اتفاقا معتقد است، آیندهاش در مشت اوست. در پایان هم پس از سالها روزنامهنگاری، اعلام میکند که تلویزیون خانهشان را تنگ ماهی کرده است و روزنامهها را از آخر میخواند، شاید که آخر قصه راست باشد.