جامعه پذیری و به نوعی ایرانی کردن اسلام در قالب مذهب تشیع، بزرگترین نماد ساختار اجتماعی ایرانیان در طول تاریخ کهن خود به حساب می آید. ره رغم آنکه ایران همواره مورد تهاجم اقوام و ملل گوناگون قرار داشته، نه تنها هیچگاه به طور کامل در آنها حل نشده، بلکه همواره عناصر فرهنگی خویش را نیز به بیگانگان بخشیده است. اگرچه پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در نیمه قرن هفتم میلادی، اعراب بیش از دویست سال بر ایران حکومت راندند و به رغم آنکه مردم ایران اسلام آوردند و مذهبی را پذیرفتند که آداب نیایش و کتاب مقدس آن به عربی بود، با این حال نه تنها عرب نشدند، بلکه در گسترش و قوام تمدن اسلامی نیز نقشی بسزا ایفا کردند. حال این پرسش پیش می آید که چرا ایرانیان، همانند مردم عراق، سوریه و مصر که هر سه از تمدنی کهن و پیشرفته نیز برخوردار بودند، زبان عربی را جانشین زبان خود نساختند و هویت تازی را برنگزیدند؟ این پرسشها را می توان درباره تهاجم نظامی و استیلای مغولها و ترکان بر ایران نیز مطرح کرد و در نهایت به دنبال پاسخی فراگیر بود.