«صدای گریه مادر از گوشه کپر میآمد. پدر دوزانو کنار خانه نشسته بود و با گوشه سربندش چروکهای صورتش را پاک میکرد. شاید هم داشت گریه میکرد. سرش روی سینهاش بود.»