کتاب حاضر دربردارنده داستانی انگلیسی از «آنا سول»، (1820-1878) است. آناسول در چهارده سالگی هر دو مچ پایش پیچ خورد و به خاطر مداوای اشتباه، برای باقی عمر فلج شد. تنها تحرک او نشستن بر پشت اسب یا راندن کلاسکه و اسبهای کوچک بود. «زیبای سیاه» داستان اسبی است که از آزار جسمانی برخی از اربابانش مجروح شده و رنج میکشد. این داستان حکایتی اخلاقی در نفی رفتار خشونتآمیز با حیوانات است.