در این داستان حوا زنی است که با همسر و پسرش زندگی میکند. پسرش یحیی تصمیم گرفته تا مدتی به مسافرت برود حوا از این تصمیم پسرش چندان راضی نیست. در این گیرودار زخمی بر گردن حوا پدیدار میشود. حوا که از این واقعه دچار هراس شده با احساسی عجیب تصور میکند که با نیمهای بدنش ارتباط برقرار کرده و با گفتههای آن نیمه، درمییابد که همسرش دو سال است با زن دیگری زندگی میکند و.....