«تکنولوژی اطلاعات، به صورت انقلابی از سال 1990 میلادی به بعد، اغلب عرصههای زندگی انسان را دچار تغییر بنیادین کرده است. سرعت همهگیر شدن و تغییرات، به قدری بالا بود که فیلسوفان، کمتر فرصت بررسی این رویداد را پیدا کردهاند. سیاست که وظیفه ساماندهی عرصه قدرت را به صورت متعادل، بر عهده دارد، با تکنیکهای عصر اطلاعات دچار تحولات شکلی و محتوایی شده است.» نگارنده در این اثر تلاش کرده تا منطقهای پنهان رابطه تکنولوژی اطلاعات و سیاست را مورد واکاوی قراردهد. بر این اساس به ده منطق اصلی رابطه تکنولوژی اطلاعات و سیاست پرداخته است.