کتاب حاضر، رمان فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه میسازد. در داستان میخوانیم: «برفپاککنها از پس باران برنمیآمدند. حواسم چهارچشمی به جلو بود. معلوم نبود اینهمه آب از کجای آسمان سرازیر شده بود. وسط بزرگراه چمران باران شروع شد. هر چه بالاتر آمدم، شدت گرفت. بعد از پل مدیریت دیگر سیلآسا شد. بر اساس اخبار رادیو بیشتر نقاط کشور هوا بارانی بود، اما بعید میدانستم کویر خبری از باران باشد».