"امروزها" داستان یک رانندۀ تاکسی است در کشوری غریب، که مجبور است برای امرار معاش پنج روز هفته را صبح و شب به سختی کار کند و تنها پس از آن است که میتواند شبی در آسایش همچون مردمان دیگر در منزل خویش به استراحت پرداخته و زندگی عادی داشته باشد. او از این روز و شب مرخصی آنقدر هیجانزده است که در ذهن خود برنامههایش را به ترتیب ردیف کرده و با شادمانی بسیار آنها را مرتب مرور میکند و مدام آرزو میکند که خواب خوبی داشته و رویایی خوش ببیند. این کتاب مجموعهای است از هیجده داستان کوتاه از رنجها و شادیهای خرد و کلان مسافران آلمانی و غیرآلمانی که از زبان یک رانندۀ تاکسی ایرانی در آلمان روایت شدهاند و عنوان برخی از آنها عبارت است از: ماموریت ویژه؛ دیدن ندیده؛ گدابهار؛ یکی از ما؛ سستی شوق؛ و دیروزها.