ژان فرانسوا روی ، نویسنده مشهور قبل از جنگ ، برای فرار از حکم اعدام بخاطر داشتن اطلاعات برای دشمن ، دو رسیدن به آزادی از فرانسه فرار کرد.
دوازده سال بعد او دوباره به پاریس باز میگردد و این بار روزنامه نگار – خودش تصور می کند که تصادفا – با یکی از همکاران سابق خود ، فرناند مدینه ، برخورد می کند. این همکار در تمام این سال ها ستایشگر نثر ژان فرانسوا باقی مانده و پیشنهاد می کند که او را در خانه ای که با همسرش اما در آن زندگی می کند، میزبانی کند.
تنها شرط زن و شوهر این است: ژان فرانسوا دوباره نوشتن را از سر گیرد. این باربرای نوشتن مقالاتی به صورت مخفیانه. اما خیلی سریع ، این رویا به یک کابوس تبدیل می شود. آیا شوهر به او پیشنهاد معامله ی احمقانه ای نمی دهد؟ در مورد همسر لطیف او ، آیا او شرم آورترین برنامه ریزی را انجام نمی دهد؟ محکوم به اعدام در آزادی ، ژان لوئیس روی که حالا با هویتی جعلی به پاریس بازگشته می خواهد چهره ای جدید از خود ایجاد کند تا بتواند به ماجراجویی در زندگی دومش بپردازد. با وجود همه ی احتیاطات ، چیزها آنجور که او می خواهد پیش نمی روند.
"شما اشتباه می کنید ، آقا ، من شما را نمی شناسم."
"شما اشتباه می کنید که از من می ترسید ، مسیو روی ، من یک آدم دزد نیستم ... "
با قبول پناهگاه غیرمنتظره ای که این ستایشگر ناشناخته به او پیشنهاد کرده ، این نویسنده وارد یک چرخ دنده ی غیر قابل نفوذ شده که مکانیسم انحرافی اش مطمئنا او را خرد خواهد کرد.
آیا این مرد بدون رقیب برای انکار ریا و دروغ ، ماشین جهنمی را به موقع کشف خواهد کرد؟