در این کتاب، مارکسیسم از سه منظر مورد بررسی قرار می گیرد. اول همچون مکتبی فلسفی که با جایگزین کردن اولویت وقایع انضمامی بر جایگاهی که ذهنیت در فلسفه ی هگل ایفا می کرد، مدعی تبیین اندیشه ای شد که توان تغییر جهان و نه فقط توصیف آن را دارد؛ دوم همچون مکتبی اقتصادی که مدعی بود با کشف نظریه ارزش اضافی، منبع و منشا استثمار را د تولید سرمایه دارانه کشف کرده است.