بن جانسون بهگمان برخی در سال 1571 متولد شد؛ دورهی بزرگانی چون شکسپیر، مارلو و کید. او گرایش به هجو را در کارهای اولیهاش بروز داد، اما این نوشتهها اجراهایی ناموفق داشتند. وی درباهی خود میگوید: «حال که الههی کمدی سرنوشتی بدشگون برایم رقمزدهاست، تراژدی را، اگر نگاه مهربانتری به من دارد، میآزمایم».سال 1603 نخستین نمایشنامهی تراژدی او به نام سهیانوس را گروه بازیگران شکسپیر اجرا کردند. این رویکرد نیز توفیقی نصیبش نکرد. با آغاز قرن هفدهم جانسون شروع به خلق کمدیهای بزرگ خود نمودکه از آن میان چهار اثر بیش از همه زبانزد است: ولپن (1605)، زنخموش (1609)، کیمیاگر(1610)، بازار بارتولومه (1614). پژوهشگران عرصهی تئاتر، کیمیاگر را جزو سه نمایشنامهی بزرگ کمدی جهان نشان میکنند (دو دیگر، تارتوف و هرطور شما بخواهید). بن جانسون در سال 1637 از دنیا رفت. بر سنگ مزار او فقط این نوشته به چشم میخورد: « ای بن جانسون نایاب».
هجو حاضر در نمایشنامهی کیمیاگر از استهزاء خردِ شیاد سر بر میآورد و بر علم قلابی کیمیاگری میتازد. با این وجود گویا بن جانسن بر سر آن نیست که تحقیر اخلاق را مضمون قرار دهد. وی با مهارتِ تمام اراذل و کلاهبرداران جامعه را ترسیم میکند. «سابتل» و «فیس»، قهرمانان! یا شریران این متنِ کمدی، همچون سکاندارانِ کشتی، نمایشنامه را از میان امواج خروشان و گزندهی دریای ریاکاری یا به تعبیری از لابلای رشتههای به هم تنیدهی موقعیتهای خندهآور عبور میدهند و تا زمانی که در دام خود گرفتار میشوند، مشتی قربانی بینوا را به وادی فریب و کلک میکشانند؛ قربانیانی که هر یک با بلاهت و جهل خاص خود سراپا ریشخند میگردند و بر سرِ دست میشوند.