این کتاب مشتمل بر 27 داستان و افسانه عامه از کشورهای جهان با عنوان های «زیبای خفته»، «زن غول»، «دیپ ون ونیکل» و... است. روزی پسر کوچولویی یک جعبه پر از سرباز حلبی هدیه می گیرد. یکی از سربازها تنها یک پا دارد و پسر او را در دروازه قلعه اش می گذارد تا نگهبانی بدهد و سرباز حلبی یک دفعه نگاهش به عروسک ریزه میزه ای می افتد که بسیار زیباست. سرباز حلبی دلش می خواهد با آن عروسک ازدواج کند اما یک شب که پسرک سرباز را کنار پنجره گذاشته بود باران و باد تندی می آید، سرباز به زمین پرتاب می شود و... این افسانه موید این نکته است که عشق هرگز نمی میرد.