بسیاری از مواقع، از جمله در جامعه ما، تفکر افلاطون با مفروضات و تصوری پیشین از سرشت و چیستی فلسفه مورد سنجش قرار میگیرد تا آنجا که در روزگار کنونی اوصاف «افلاطونی بودن» و «افلاطون گرایی» به منزله نوعی توهین و به منظور تحقیر برخی از اندیشه ها و فلسفه ها به کار برده میشود، غافل از آنکه افلاطون موسس و بنیان گذار فلسفه است. لذا ما حق نداریم با مفروضات و تصوراتی پیشین از معنا و مفهوم فلسفه، به قضاوت در خصوص افلاطون بپردازیم بلکه، برعکس، باید درک خویشتن از فلسفه را در پرتو درک تفکر و فلسفه افلاطونی مورد نقد و ارزیابی قرار دهیم. این کتاب در صد ارائه تصویری دیگرگون از فلسفه . سرشت تفکر افلاطونی است. همچنین، افلاطون هم موسس فلسفه و هم بنیان گذار فلسفه سیاسی است. این کتاب خواهان است تا ارتباط ما بعد الطبیعه افلاطونی را با فلسفه سیاسی وی به خوبی آشکار سازد و نا موجه بودن بسیاری از اتهامات به فلسفه سیاسی کلاسیک افلاطون از منظر فلسفه سیاسی جدید را نشان دهد. البته این کتاب به محدودیت های تفکر متافیزیکی افلاطونی نیز بی تفاوت نبوده است و در فرازهایی میکوشد این محدودیت ها را نیز مورد تامل قرار دهد.