کتاب حاضر از سه نمایشنامه تحت عنوان "مرغ سحر"، "در سوگ کاظم اشتری" و "آغاز فصلی سرد" تشکیل شده است. "مرغ سحر" که با الهام از نمایشنامهی "رختشویخانه" اثر "مارشالوز من" نوشته شده است داستان سه زن ایرانی، "خانم ارجمند"، "سیما" و "کمیل" در طیفهای نسبی مختلف است که ساعت سه صبح در رختشویخانهای در لسآنجلس با یکدیگر آشنا میشوند. آنسه پس از مدتی صحبت و گاهی پرخاش به هم، با یکدیگر یکدل شده و داستان زندگی خود را برای همدیگر تعریف میکنند. کمیل که نام اصلیاش کاملیاست. از هفت سالگی همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرده و اکنون معنی بسیاری از کلمات فارسی را به خوبی متوجه نمیشود. در حال حاضر با نامزدش دچار مشکل شده و مرد جوان او را از خود رانده و به خانهاش راه نمیدهد. کمیل از همانجا چندین بار به وی تلفن کرده و التماس میکند اما فایدهای نمیبرد. سیما، زن سی و پنج ساله، چهار ماه پیش پی برده که همسرش به وی خیانت کرده، به همین دلیل وسایل شوهر را در چمدانی ریخته و او را از خود رانده و امشب بعد از چهار ماه تصمیم گرفته است بر تمام خاطرات مشترکش با آن مرد پایان داده و واقعیت را بپذیرد و به همین دلیل تصمیم داشته تمام محلفهها را بشوید و زندگی را از نو بسازد. خانم ارجمند، پیرزنی که سالها پیش در ایران دبیر زبان انگلیسی بوده و به خاطر فرزندانش در پیری با همسرش به آمریکا مهاجرت کرده، نیز یک سالی میشود که شوهر همدل و مهربانش را از دست داده و امشب، در سالگرد فوت وی همراه با کاست آواز "مرغ سحر" که تصنیف مورد علاقهی هردوی آنها بوده به این محل آمده تا ضمن گوش دادن به موسیقی لباسهای همسرش را شسته و از فردا بدون عزاداری، طور دیگری به زندگی نگاه کند. حرفها و تعریفهای سیما و خانم ارجمند، کمیل را تحت تاثیر قرار میدهد و با وجودی که در تماس آخر با نامزدش ، مرد از او معذرت خواسته تصمیم میگیرد شب را با دو زن در رخشتشویخانه گذرانده و به زندگی جدیتر بیندیشد.