مشکلات، شکلات نیستند که راحت حل شوند! رامونا دختر شیرین و بازیگوش در کلاس سوم درس می خواند. حتما می توانید حدس بزنید که وقتی رامونای بازیگوش بخواهد خودش مشکلاتش را حل کند مرتکب چه خراب کاری هایی می شود! بعضی از این دردسرها را حتی نمی توانید حدس بزنید!
روز اول مدرسه رامونا کوثیمبی امیدوار بود پدر مادرش یادشان برود یک کمی او را سرزنش کنند. دلش نمیخواست هیچی این روز هیجان انگیز را خراب کند. سر صبحانه، رامونا برای خواهر بزرگترش، بئاتریس، قمپز در کرد: ها...ها، امروز تنهای تنها سوار اتوبوس میشوم میروم مدرسه.از شدت هیجان روزی که در پیش داشت دل تو دلش نبود.