رمان ماه عسل، به شکلی بسیار جذاب و میخکوب کننده آغاز می شود. مستندسازی به نام ژان بی، در قطاری به مقصد پاریس در حرکت است. قطار توقفی چهارساعته در میلان دارد و از آن جایی که اواسط آگوست است، شهر بسیار خاموش و بی سر و صدا به نظر می رسد. ژان برای استراحت، به هتل دنج و خنک کنار ایستگاه رفته و درمی یابد که درست دو روز قبل، یک زن زیبای فرانسوی در این هتل خودکشی کرده است. با پیشروی داستان، ژان به خاطر می آورد که در بیست سالگی، این زن را می شناخته است. او مدتی نه چندان طولانی پس از بازگشت به پاریس، مسیر و راه زندگی خود را گم کرده و در سردرگمی غرق می شود. ژان به جای پرواز به شهر ریو، آواره ی حومه و اطراف پاریس شده و به شکلی رویاگونه و بی قاعده، تلاش می کند تا تکه های پازل زندگی اینگرید تیرسون،زن خودکشی کرده در هتل را در کنار هم قرار دهد و به این ترتیب، مردی مفقود، پرونده ی گم شدن شخصی دیگر را به عنوان هدف خود برمی گزیند. رمان ماه عسل، به جست وجو، معما و اندوهی بزرگ می ماند؛ اما فراتر از همه ی این ها، تأملی است بر وسوسه ها و دام های خاطرات بشر. مودیانو در رمان ماه عسل، چنان جهان پرجزئیات و ملموسی خلق کرده است که مخاطبان را برای دانستن داستان ژان و رابطه اش با آن زن مرموز، وادار به لحظه شماری می کند.