ما از مولانای پیش از مصاحبت با شمس چیز زیادی نمی دانیم. تنها اثری از آن دوران که به دست ما رسیده مجالس سبعه یعنی مقالاتِ منبریِ مولاناست که با همۀ دست کاری هایی که بعدها در آن صورت گرفته آیینۀ صادقی است که چهرۀ مولانای واعظ را می توان در آن دید. این مقاله ها حاکی از تواناییِ مولانا در سخن پردازی است و به سبک مرسوم زمان رنگ لفاظی و سجع و جناس و تکرار در آن ها غلبه دارد. مولانای بعد از مصاحبت با شمس چیزی دیگر است. او در این دوره از زندگیِ خود که نیمۀ کوچک تر عمر او را شامل می شود شب و روز در کار آفرینش بود. عمر معنویِ مولانا همین دوران است؛ دورانی غرق در نور و برکت و زایندگی و پرکاری، و اینک مولانا را داریم که به یک دست دیوان کبیر و به دست دیگر مثنوی شریف بر چکاد ستیغ عرفان ایستاده و در روبه روی او شمس تبریز را با آن شخصیت فرهمند و پرمهابت که چهرۀ جادوییِ او در آیینۀ مقالات منعکس است.