جزء جزء شدن کلی بزرگ است که ذهن مرا پریشان کرده؛ شادیمان را غافل و نوک زبانی، بی هیچ درنگ و اندیشه ای با کلمه هایی تکرار می کنیم، اندوهمان را با عبارتهایی موروثی که حتا از تداعی و تجسم خالی شده زمزمه می کنیم، کلی بزرگ را شکسته ایم و مانند غبار و خرده ریزی به سر و روی خود پاشیده ایم. توان حلول در آن کل بزرگ را از دست داده ایم...