«کلئوپاترا دختر نیل» داستانی است به قلم کریستیانا گریگوری(-۱۹۵۱)، نویسنده آمریکایی. این کتاب درباره زندگی کلئوپاترا ملکه مصر باستان و همروزگار ژولیوس سزار رومی در قالب خاطرات وی در ۵۵ تا ۵۷ پیش از میلاد است. در بخشی از کتاب میخوانیم: من اتاقهای زیادی در قصر دارم، اما کوچکترین اتاق را که مشرف به دریا و در ضلع شمال شرقی قصر قرار دارد، از همه بیشتر دوست دارم. امواج دریا به شدت به ساحل میکوبند، به نظرم دوباره توفانی در راه است. این پنجمین توفان در زمستان امسال است. ابرها سیاه و تیرهاند. لباس گرمی بر تن کردهام، اما هنوز سردم است. بسیار ضروری است که پیشامدهای ناگواری را که در این هفته اتفاق افتاد، ثبت کنم. پدرم برای نجات جانش فرار کرد. وی، شاه بطلمیوس دوازدهم، نئوس دیونیسوسف ملقب به نینواز، فرعون والامقام مصر است. او از بیست و سه سال قبل تاکنون حکومت میکرده است. اما اکنون تاج و تختش در معرض خطر و نابودی قرار گرفته است. سه شب پیش، هنگامی که پدرم به خواب میرفت، یک افعی سمّی به پایههای تختش پیچیده بود و هر دم ممکن بود او را بگزد. مانتو، خواجهی پیر پدرم، که روی زمین در نزدیکیِ پدر میخوابد، از صدای فشفش مار بیدار شد. او خودش را روی مار انداخت تا جانور را خفه کند. اما مار مچ پایش را گزید. خدمتکار پیر لحظهای بعد، پس از دردی جانکاه، جان سپرد. پدرم دید که مار به زیر تخت خزید. تا این لحظه که در حال نوشتن هستم، هنوز مار به دام نیفتاده است. تاکنون پدرم گمان میکرد که شاید این حادثه اتفاقی بوده است.