این کتاب شامل مجموعهای از قصههای کوتاه با موضوع شیطانها و کوتولهها است.
«پادشاه و ملکهای دختری بسیار زیبا داشتند. دخترک آنقدر زیبا بود که حتی فرشتههای آسمان به او حسادت میکردند. اسم دخترک پرلین بود. یک روز که پرلین زیر یک بوتهی گل رز خوابیده بود، کوریگان از آنجا گذشت. وقتی کوریگان آن دختر زیبا را در گهوارهاش دید، ناگهان تصمیم گرفت او را فرزند خودش کند.»