شاهان اشکانی شخصیت هایی منفعل و تابع سرنوشت نبوده اند. پژوهش های کنونی نویدی هستند برای توسعه پژوهش های آینده. با این حال، از هم امروز تصویری که می توان طرح کلی آن را ترسیم کرد به ما امکان می دهد به پرسشی پاسخ گوییم که هنوز مطرح نشده است: اشکانیان چگونه توانستند بر سلوکیان پیروز شوند و بعدها طی چند قرن چگونه توانستند به مخالفت سیاسی و نظامی با امپراتوری روم بپردازند و حتی بارها آن را به سختی شکست دهند؟ اشکانیان چونان سیاستمدارانی توانا ( همانند هخامنشیان پیش و ساسانیان پس از خود ) در زیر بار سنگین وظیفه دفاع از ایران، چه از جانب آسیای مرکزی و چه از سوی قفقاز، مجبور بودند نیروهای خود را تقسیم کنند تا بتوانند با این خطر دوگانه به مقابله بپردازند.
باید نشان داد که اشکانیان به عنوان جانشینان راستین هخامنشیان، چگونه توانستند راه ایران گرایی را ادامه دهند و بدین ترتیب توانایی مبارزه با سلوکیان، یعنی نمایندگان یونان گرایی، و نیز با رومیان را بیابند که در سیاست شرقی خود از نگرش های توسعه طلبانه اسکندر استفاده می کردند.
نویسنده با مخالفت با گرایش به نگریستن اشکانیان تنها از منظر یونانیان و رومیان و برخورد با آنها به عنوان بربرهایی که دوران حکومتشان خالی از ارزش های فرهنگی بود، منابع گره خورده به خاک ایران را پیشنهاد می کند. او بر اساس تحقیقات خود که نتایج آن توسط اکثر محققان (پوستوفتزف، فرای، واندن برگه، لو رایدر، شیپمن، بیور، یارشاطر، سلوود، کوشلنکو) به رسمیت شناخته شده است اشکانیان را ادامه دهندگان هخامنشیان و پیشروها معرفی می کند. ساسانیان به عنوان پدیدآورندگان ایرانیت در زمینه های زبانی، ترمینولوژی اداری، ایدئولوژیکی و مذهبی در این کتاب شناخته می شوند. نویسنده بدون به حداقل رساندن سهم آنها در دفاع از ایران در معرض تهدید روم، بر نقش تماس های متعدد آنها با ایران تاکید می کند.