شاید بتوان گفت که تاریخ جنون به قدمت تاریخ حیات آدمی است. باستانشناسان جمجمههایی مربوط به دستکم پنج هزار سال پیش از میلاد را از زیر خاک بیرون کشیدهاند که “ترفین” شده بودند ـ یعنی با ابزاری شبیه مته و از جنس سنگ چخماق سوراخهایی در جمجمهها ایجاد کرده بودند. احتمالاً تصورشان این بود که صاحبان جمجمه به تسخیر شیاطین درآمدهاند و این سوراخها راه خروج برای شیاطین فراهم میسازند.
مورخ بریتانیایی، روی پورتر، تاریخ «حالتِ ذهنیِ نابهنجار» را به دست میدهد که از ساحرهها و غیببینها و شعرا تا عموم مردم (با درجات و اشکال مختلف) را در عصر حاضر دربرمیگیرد و مسیر دراز و پُرپیچوخمی را پیموده است. آنچه تاریخ این نابهنجاری را پرافتوخیز ساخته در واقع تنوع برداشتها و نظریات بوده در باب اینکه دقیقاً که را دیوانه قلمداد کنیم، این دیوانگی را سبب چیست، و چطور درمانش کنیم. پورتر از فلاسفۀ یونان و روم شروع میکند و به قرون وسطا میرسد و از عصر روشنگری میگذرد و پای پزشکان را به میان میآورد و به روانکاوی مدرن میپردازد. او روایات شاهدانی عینی چون اطبا، نویسندگان، هنرمندان و خودِ دیوانگان را مبنای شرح تاریخی خود قرار میدهد و ما را از بدفهمیها و تصورات نادرست و نتیجتاً درمانهای مضحک و سبعانه آگاه میسازد، نیز از تلاشهای انسانی برای کمک به پریشانحالان.