بنجامین بلانک، همان اندازه که عاشق ماجراجویی است، کشتهومردهی داستانهای ترسناک هم هست. هیولای غولیِ کلّهماهی، شخصیت محبوب اوست. حفرهی توخالی چشمهای قلمبه، پاهای خراشنده و چسبناک، چنگالهای تیغتیغی... چقدر باشکوه! اما همین که سروکلّهاش توی اتاق پیدا میشود، بِن میفهمد که انگار دیگر هیچ علاقهای به این داستان ندارد. حالا بنِ ماجراجو، اصلاً دلش نمیخواهد بداند آخر داستان به کجا ختم میشود...