کتاب
جست‌وجوی پیشرفته
    ناشر
      پدیدآورندگان
        این کتاب را خوانده‌ام.
        0
        این کتاب را می‌خواهم بخوانم.
        0

        آقای کوئین مرموز

        0 (0)
        ناموجود

        مشخصات کتاب آقای کوئین مرموز

        ناشر
        تعداد صفحات
        341 صفحه
        شابک
        9789643638696
        سال انتشار
        1399
        نوبت چاپ
        1
        قطع
        رقعی
        جلد
        شومیز

        دربارۀ کتاب آقای کوئین مرموز

        ایسم به‌آرامی گفت: ــ همیشه از اینکه لارا این موضوع را پیش می‌کشد بدم می‌آید. می‌دانید، بعد از آن فاجعه خانه را به یک تولیدکننده بزرگ فروختند. طرف یک سال بعد خانه را خالی کرد… گویا اینجا برایش مناسب نبوده یا یک چنین چیزی. مردم هم شروع کردند به گفتن این اراجیف که این خانه جن‌زده است و همین هم باعث شد که اسم خانه بد در برود. بعد، وقتی لارا از من خواست در شرکت وست کیدلبی بمانم، مجبور شدیم بیاییم و در این حوالی زندگی کنیم و البته پیدا کردن خانه‌ای مناسب اصلاً ساده نبود. ملک رویستون را زیر قیمت می‌فروختند و… خوب، آخرش همین خانه را خریدم. از ارواح و اجنه و این چرت و پرت‌ها که معلوم بود خبری نمی‌شود. امّا با این حال، آدم خوشش نمی‌آید که دم به ساعت یادش بیندازند در خانه‌ای زندگی می‌کند که یکی از دوستانش خودش را کشته. بیچاره دِرک… هیچ وقت نخواهیم فهمید که او چرا این کار را کرد. الکس پورتل با لحنی خسته گفت: ــ او اولین کسی نبوده که خودش را بدون گفتن دلیل با تیر زده، آخرینش هم نخواهد بود. بلند شد و با دستی لرزان لیوانش را از شربت پر کرد و کمی از آن را هم بیرون ریخت. آقای ساترزویت با خودش گفت: «یک چیزیش شده… کاش می‌دانستم جریان چیه.» کانوِی گفت: ــ پناه بر خدا! به زوزه باد گوش کنید. عجب طوفانی است. پورتل بی‌مهابا زیر خنده زد و گفت: ــ جان می‌دهد برای قدم زدن ارواح! تمام شیاطین سیاه جهنم امشب در زمین ویلان و سرگردان‌اند. کانوِی خندید و گفت: ــ اگر حرفهای لیدی لارا راست باشد، هرچه سیاهتر باشند برای شانس و اقبال ما بهتر است… این را از من داشته باش! باد بار دیگر زوزه‌ای مهیب کشید و هنگامی که فرو نشست صدای سه ضربه بلند بر درِ ورودی شنیده شد.

        نظر خود را بنویسید:
        امتیاز شما به این کتاب
        ثبت نظر
        سایر آثار آگاتا کریستی