ساموئل جانسونِ جوان و ماجراجو قصد دارد ابتکار عمل به خرج بدهد و سه روز قبل از هالووین به مراسم قاشقزنی برود. او ناخواسته شاهد اتفاقات عجیبوغریبی در خیابان کرولی شمارهی ۶۶۶ میشود. البته خانوادهی آبرناتی قصد ندارند با وررفتن با دنیای زیرزمینی به کسی صدمهای وارد کنند. اما وقتی ناخودآگاه خودِ شخصِ شخیصِ ابلیس را فرا میخوانند، شکافی در جهانها ایجاد میشود. شکافی که یک دروازهی غولآسا در آن پیداست، بله... دروازهی دوزخ. و کلی موجود وحشتناک آنجا هستند که برای ردشدن از آن دروازه سر از پا نمیشناسند... آیا یک پسربچه میتواند اهریمن را شکست دهد؟ آیا او میتواند با استفاده از قدرت علم، ایمان و عشق جهان ما را نجات دهد؟