بخشی از تاریخ مفقود شدهی جهان را میخوانیم.
زمین یک شکنجهگاه بزرگ است؛ سراسر درد و رنج، مرگ و خون، وحشت و هراسی بیپایان. قرنهاست که فرمانروایی نادیدنی بر تمام جهان سلطهی کامل دارد، قوانین وحشیانهی فرمانروا مردم را به زندگی در مشقت و عذابی تمام نشدنی وامیدارد؛ هیچ امیدی به رهایی نیست، مطلقاً هیچ. چیزی به مراتب هولناکتر از زندگی در این زمین هم وجود دارد، محلی برای شکنجهای ابدی، تا پایان جهان، چرا که مرگ توانایی ورود به ابدگاه را ندارد و همهی محبوسان ابدگاه محکومند به عذابی ابدی، بدون هیچ مرگی.
بعد از قرون متمادی، دستان شیاطین ابدگاه گالونتوس که برای بردن جوانی از ابری سیاه بیرون زدهاند، با نیرویی عجیب برخورد میکنند و میگریزند.
و این چنین است که نبرد آغاز میشود چرا که طبق گفتهی کتاب بزرگ خلقت، ارکالون، تنها کسی میتواند ابدگاه گالونتوس را بیابد که از آن گریخته باشد. حالا جهان یک امید کوچک دارد، امیدی به نام پگوتاس.
آیا پگوتاس میتواند با قدرتمندترین نیروی پلید همهی تاریخ، نوهی سفاک و خونخوار ابلیس، شیگانهوس زیبا و بیهمتا رو در رو شود؟