در بخش نخست کتاب، ایزدبانوان جهان باستان در هر پنج قاره بررسی میشوند. در این بخش به نام، کارکرد، وظایف و مفاهیم همبسته با خدایبانوان قارهی آسیا (شامل میانرودان، لوانت و سوریه، آناتولی، هند، چین و فیلیپین،ژاپن و کره، قفقاز، آسیای میانه و سیبری)، قارهی اروپا (شامل اروپای پیش از تاریخ، قبرس، اژه، کرت و یونان، رم، اسکاندیناوی،ایرلند وشرق اروپا)،قارهی آفریقا (شامل قبایل بومی آفریقا و مصر)، قارهی اقیانوسیه (شامل استرالیا و جزایر اقیانوس آرام)، و قارهی آمریکا(شامل قبایل بومی آمریکا و سرزمینهای شمالی) در کنار تصاویری از این ایزدبانوان پرداخته میشود. نویسنده در بخش دوم کتاب ابتدا ایزدبانوان ایران باستان را بر پایهی نوشتارهای تاریخی شناسایی و معرفی نموده و سپس با استناد به یافتههای باستانشناختی به ردیابی پرستش آنان در بیش از پنجاه فرهنگ و تمدن باستانی ایران پرداخته است. در بخشهایی از این کتاب آمده: «در دورههای کهن جامعهی ابتدایی زیر سلطهی زنان بوده است و بهگونه مادرتباری مادرسالاری اداره میشده است. تغییر این ساختار گاه به سبب یورش بیابانگردان پدرمرکز بوده که پس از پیروزی بر یکجانشینان آرامشطلب و دست یافتن به سرزمین و پیشرفتهای آنان، باورها و کیشها و خدایان خود را رایج کردهاند. نشانههایی از آن دوره هنوز در گفتار ما باز مانده است، چنانکه از «زبان مادری»، «سرزمین مادری»، «مام میهن» و «مادر طبیعت» سخن میگوییم. برای مثال حکومت و اقتصاد در شهرسوخته را بانوان در دست داشتهاند. یا در شوش زنان در امور تجاری و حقوقی فعالیت بسیار داشتهاند، به گونهای که گاه تمام دارایی شخص به دختر یا همسرش ارث رسیده. در ایلام میانه مشروعیت پادشاهی از طریق شاخهی زن به دست میآمد و تداوم مییافت و نام خاندانی مادر بر کودک نهاده میشد.» این کتاب تلاش دارد با بررسی نشانهها، نوشتارها و تندیسهای زنانهی بازمانده از تمدنهای کهن راهی به فهم جایگاه ایزدبانوان و زنان در میان جوامع جهان باستان بیابد.