هر قومی برای از دست رفتههای خود به طریقی سوگواری میکند. در مازندران آوای حزنانگیزی را که زنان در غم از دست دادن عزیزی سر میدهند، موری میگویند. داستان موری در تهران روایت میشود؛ میان زمانی نامعلوم از گذشته و حال... همچون سفری در زمان. مهدی خطیبی داستان موری را از زبان فردی به اسم مهیار که راوی اول شخص است روایت میکند. در هر گوشه داستان شاهد ذهن آشفته و و غوغای درونی مهیار هستیم. او در ذهنش به زمانهای مختلف سفر میکند و در جستجوی آرامشی حقیقیست. موری در حقیقت حدیث نفسهای مردی ناامید، رنجور و به آخر خط رسیده است که میان عشق و نفرت در برزخی رهایش کردهاند.