هنوز اولین باری را که در نقش کارمند به دیوان عالی آلامیدا کاونتی در اوکلند کالیفرنیا پا گذاشتم، به خاطر دارم. سال 1988 و تابستان سال آخر دانشگاه حقوق بود و به من همراه با نُه نفر دیگر، کارورزی تابستانی در دفتر دادستان ناحیه پیشنهاد شد. میدانستم دوست دارم دادستان شوم، میخواهم در خط مقدم اصلاح نظام عدالت کیفری باشم و میخواهم از قشر آسیبپذیر محافظت کنم. اما از آن جا که از نزدیک با این شغل سروکار نداشتم، هنوز مردد بودم.