جلد سوم این کتاب، عمدتاً خاطراتِ مربوط به جوانی و عاشقشدنهای پاپلی است که اولین چاپش در سال ۸۸ بوده است. پاپلی در مقدمهٔ کتاب دربارهٔ علت نوشتن جلد سوم نوشته است: «همشهری خوشصدا و خوشادا تلفن کرد. گفت حسین آقا خودتان هستید؟ گفتم بله و خیلی خیلی از شازده حمام تعریف کرد. گفت پدربزرگش کتاب را خریده و خوانده است و به همهٔ بچهها عروس و دامادها و نوهها سفارش کرده که آن را بخوانند. آن خانم گفت او نفر سیوهشتم از فامیل است که کتاب را میخواند. پرسیدم از کجا میداند که نفر سی و هشتم است؟ گفت پدر بزرگش گفته است هرکس کتاب را میخواند اسمش را در صفحه سفید اول کتاب بنویسد. اسم او شماره ۳۸ را دارد.» خوب من خیلی خوشحال شدم که همشهریهای من هم کتاب میخوانند و هم هنوز صرفهجو هستند. آن چنان شاد شدم که نوشتن جلد سوم را آغاز کردم.»