آهوخانم ـ زن زحمتکش و بردبار ـ نمونۀ واقعی زن ایرانی است: زنی بزرگوار که حق و حقوقی ندارد، و همین سبب خواری اوست. تصویر واقعگرایانه افغانی، بیمارگونگی تصورات اغلب نویسندگان این دوره نسبت به زن ایرانی را برملا میکند. از فصل دوم به بعد، آهوخانم محور داستان قرار میگیرد و طرح رمان به یاری او بسط مییابد، آدمها و ماجراها گرد او شکل میگیرند. آرامش و قابل اعتماد بودن آهوخانم آنچنان بر تمامی داستان تأثیر میگذارد که حتی در صحنههایی که حضور ندارد، وجودش محسوس است. در عین حال پیوستگی متقابل او به آدمهای دیگر، سبب استحکام ساختمان اثر میشود. در فصل سوم با خصلتها و گذشته هما آشنا میشویم: زنی بلهوس، سرکش و «متجدد». زنی که میخواهد از پیلهای که جامعه و سنتها بر دورش تنیدهاند درآید، اما به علل متعدد گمراه میشود. هما در سراشیب سقوط اخلاقی به دسته ی مطربها میپیوندد و رقاص میشود. سیدمیران به نجات او از ابتذال میاندیشد. عشق جوانانه پیرمرد را سودایی کرده است. اسیر افسون هما، روزهایی رؤیایی و خوش بر او میگذرد. عاقبت بنیه مالی و توجیههای اخلاقی کار را آسان میکند: در صبحی آرام، هما همراه سیدمیران وارد خانه میشود. از آن پس، خانه صحنه تنازع بقایی وحشیانه میشود؛ تنازع بقایی که در جریان آن آهوخانم تغییر میکند و به آگاهی ارزشمندی دست مییابد. هما به عقد سیدمیران درمیآید و هووی رسمی آهوخانم میشود. آهوخانم صبورانه از کانون خانوادگیاش دفاع میکند و هما با حوصله به راندن او از صحنه مشغول میشود. اما دفاع یأسآمیز آهوخانم –توسل به همسایگان و دوستان، دعا ونذر و جادو- نتیجهای نمیدهد و او روز به روز بیشتر عقبنشینی میکندو….