به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رمان «چهل دخترون» درباره زندگی دختری و پسری به نام «ماهبانو» و «کشتمند» است که دلبستۀ یکدیگرند. داستان این کتاب از کرمانشاه آغاز میشود، اما با عبور از فراز و فرودهای بسیار قصه، در نهایت به جایی میرسد که این دو جوان عاشقپیشه به روستای «گدووان» در شیراز فرار میکنند. در این رمان ضمن ارائۀ داستانی از زندگی ماهبانو و کشتمند، شرحی از آداب و سنتهای دو طایفه کرد و فارس بیان شده است. در بخشی از این رمان آمده است: دخترها سعی میکردند دست کسانی را بگیرند که لباسش از همه قشنگتر بود و دلبربایی بیشتری داشت! دخترهایی مثل شکوفه، دختر حاج سیفاله که آرزو داشتند او بیاید دستشان را بگیرد! یا کتایون، دختر جوان بهرام که حسابی شهری شده بود و امروزی. فاصلۀ ذهنی و طبقاتی، تا نگاه دخترانۀ آنها هم راه داشت. در این میان، آنهایی که لباسهای ارزان قیمت و کمبها داشتند، بینصیب از حضور در جمع سایر دختران شیکپوش، با بیانصافی تمام کنار گذاشته میشدند! چون کسی دستشان را نمیگرفت و ...