«اصفهان، نصف جهان» سفرنامه صادق هدایت از سفرش به شهر اصفهان است. منتها از هدایت نباید انتظار استناد تاریخی و رجوع به اسناد داشت. او به سبک خودش سفرنامه نوشته است و از توسل به منابع موجود تاریخی برای گرفتن اطلاعات پرهیز کرده است که این خود امتیازی برای این سفرنامه محسوب میشود.
علاقه هدایت به سرزمینِ ایران و توصیفِ مناظر طبیعت و جنبههای رنگین و نظرگیر زندگیِ اقوامِ ایرانی در بسیاری از داستانهای او مشهود است؛ ازجمله در بنبست و داش آکل و زنی که مردش را گم کرده بود و میهنپرست و شبهای ورامین و دُن ژوان کرج. از میانِ نویسندگانِ نسلِ اوّلِ ما، جمالزاده و علوی و چوبک هدایت پیش از دیگران صفحاتِ سرزمینِ ایران و صحنه های زندگیِ مردم را از نزدیک دیده است و از پارههای پراکنده مشاهدات و ملاحظاتِ خود گزارشِ ساده و سرراستی از واقعیتِ عینیِ جامعه ایران به دست داده است.
هدایت نخستین نویسنده از نسل اول نویسندگان مدرن ایرانی است که در نگارش سفرنامه، با مشاهدهنویسی طبعآزمایی کرده و آن را میتوان آغازگاه سفرنامهنویسی معاصر دانست.
هدایت در این کتاب کوشیده تا اثری کمابیش حقیقی بنویسد و نشان دهد وضع یک سرزمین و طرح رویدادهای سفری کوتاه را میتوان با حقیقت بیان کرد؛ آن هم به گونهای که با تخیل برابری کند. درواقع هدایت با قدرتِ زیبایی شناسیِ خود، بهخوبی موفق شده است تغییری در فهم ما از سفرنامه، چنانکه از گذشته می شناختیم، پدید آورد، و به خوانندگان خود یادآوری کند که «جور دیگری » هم می توان سفرنامه نوشت.