ز من بشنو حدیث بیکم و بیش ز نزدیکی تو دور افتادی از خویش چو هستی را ظهوری در عدم شد از آنجا قرب و بعد و بیش و کم شد قریب آن هست کورارش نوراست بعید آن نیستی کز هست دور است اکر نوری ز خود در خود رساند ترا از هستی خود وا رهاند