ایگناتیچ، زندانی سابق اردوگاه کار اجباری، پس از آزادی برای تدریس ریاضی به روستایی دورافتاده میرود و در کلبهی پیرزنی فقیر به نام ماتریونا ساکن میشود. او روزمرگیها و زندگی سخت و سرنوشت تلخ ماتریونا را بازگو میکند. ماتریونا که در فقر مطلق به سر میبرد و برای گذران زندگی بهسختی کار میکند، زنی است پاکنهاد، بخشنده، مهربان و نوعدوست، و همین فضایل آشکارا او را از خویشان و همسایگانش متمایز میکند.
این کتاب بخشی هم با عنوان «خردهریزها» دارد که شامل نوشتههای ادبی بسیار کوتاهی است که از مجموعهی دوم خردهریزها انتخاب و ترجمه شدهاند. سالژنیتسین مجموعهی دوم خردهریزها را در سالهای دههی ۹۰ که از مهاجرت بازگشت خلق کرد.