کتاب دربرگیرنده ۱۵ داستان کوتاه است و نویسنده در این مجموعه برخلاف سایر آثار داستانیاش از بومیگرایی فاصله گرفته و روایتها عمومیتر است و قصهها در فضایی شهری رقم میخورد.
در بخشی از این کتاب آمده است:
وقتی راننده رستم صولت وانتبار، کارتنهای سنگین پر از کتاب را از جاباری وانت جلوی کتابفروشی پیاده میکند، نگاهم می افتد به نوشته روی شیشه کتابفروشی و توی دلم تلخ میخندم