گشت می زدند چند تا ماهی
میان یک برکه ی آب
ریز و درشت و جور واجور
بودند به رنگ آفتاب
کی بود، چی بود، زبر و زرنگ
یواشکی از راه رسید
با پنجه های تیز تیز
یه ماهی از تو آب قاپید؟