بخش اول این کتاب از قطعاتی از مناظرۀ صریح یا ضمنی بین فوکو و هابرماس تشکیل شده است. قطعۀ اول "دو سخنرانی" نام دارد که فوکو در سال 1976 در کولژدوفرانس ایراد کرده است. این سخنرانیها بیانگر تمایزی است که فوکو بین قدرت قضایی و قدرت انضباطی قائل میشود، و نیز روشنگر مفهوم نقد محلی و روش تبارشناختی است که فوکو در تحلیل قدرت به کار میگیرد. پس از آن، قدرت و پیامدهای هنجاری آن در نظریۀ انتقادی کانون نقد هابرماس از فوکو است که در دو فصل "گفتمان فلسفی مدرنیته" با عناوین "نقد عقل برای افشای علوم انسانی: میشل فوکو" و "پرسشهایی در مورد نظریۀ قدرت: باز هم فوکو" آمده است. هابرماس معتقد است الگوی نقد مورد نظر فوکو، خود، ابطال کنندۀ خود است و این ناشی از نظریهای است که در باب قدرت میدهد: اگر خود نقد صورتی از قدرت باشد، آنگاه یا نمیتوان از آن برای نقد قدرت استفاده کرد و یا اگر برای نقد قدرت به کار میرود در واقع تیشه به بنیاد خود زده است. به دنبال این بحث، دو متن از نوشتههای متاخر فوکو آمده که عبارتاند از: "نظریۀ انتقادی/ تاریخ روشنگری" و "هنر گفتن حقیقت". در این دو مبحث فوکو کارهایش را در ارتباط با دیدگاههای کانت تفسیر میکند و شرح میدهد که به چه معنا این هر دو انتقادی و مدرنیستیاند. قسمت پایانی بخش اول، مقالهای است به قلم هابرماس با عنوان "زدن به قلب اکنون" که به مناسبت مرگ فوکو نوشته شده است. بخش دوم کتاب، شامل هشت مقاله از نویسندگان مختلف است. نویسندگان در چهار مقالۀ نخست، نقد فوکو را با تکیۀ بیشتری بر نقاط قوت او و بحثهای ظریفتر دربارۀ نقاط ضعف او ادامه میدهند، و نویسندگان بعدی در چهار مقالۀ دوم از موضوع فوکو در باب نقد و قدرت حمایت میکنند و استدلال مینمایند که نقد او بیتردید موجه است، اما البته نه به طریقی که هابرماس گمان میکند باید باشد.