در روز انتخابات و در پایتخت، چنان باران شدیدی می بارد که هیچ کس به خودش زحمت بیرون آمدن و رأی دادن را نمی دهد. این اتفاق، سیاست مداران را بسیار وحشت زده و عصبی می کند؛ آیا آن ها باید انتخابات را به روز دیگری موکول کنند؟ حدود ساعت سه، باران بالاخره بند می آید و مردم، انگار که به آن ها دستور داده شده باشد، برای رأی دادن به صندوق ها هجوم می آورند. اما با پایان شمارش آرا، معلوم می شود که بیش از 80درصد آن ها خالی و بدون اسم به صندوق ها انداخته شده اند. شورشی در شهر شکل گرفته و وضعیت اضطراری اعلام می شود. اما آیا مقامات، باعجله یا حتی کورکورانه عمل کرده اند؟ تمامی این اتفاقات، یادآور خاطراتی ترسناک از کوری همه گیر چهار سال پیش شهر و زنی است که بینایی خود را در آن زمان از دست نداد. آیا او عامل پشت پرده ی آرای خالی است؟ یک افسر بالارتبه ی پلیس، رسیدگی به این پرونده را به عهده می گیرد. داستانی که در ابتدا به عنوان هجویه ای بر دولت ها و نقدی بر کارایی دموکراسی آغاز شده بود، به مسئله ای بسیار بغرنج تر و جدی تر تبدیل می شود. کتاب بینایی، اثری منحصر به فرد و جذاب از نویسنده ی رمان کوری، ژوزه ساراماگو است.