در سال 1259 خورشیدی، تبریز یکی از سردترین زمستانهای خود را سپری میکرد. همزمان در دو گوشه تبریز دو کودک یکی از یک خانواده متمول و دیگری در خانه یک باغبان ساده متولد میشوند. دو دختر که هر کدام سرنوشتی عجیب در انتظارشان است. دختر باغبان «کوکب» نام گرفت و دختر «شیخ اسحاق» ثروتمند «مرضیه». سالها گذشت و حالا «حکمت» پسر شیخ اسحاق، عاشق کوکب شده بود؛ مرضیه ماجرا را به پدرش میگوید و شیخ اسحاق ناغافل حکمت را برای صراف شدن به استانبول میفرستد و ...