زندگی اینگونه است، دگمهای را میزنی و روشن میشود. مسئله این بود که دختر نمیدانست کدام دگمه را باید بزند، حتی نمیدانست که در جامعهای تکنولوژیک زندگی میکند. اما با ناراحتی یک چیز را کشف کرده بود و آن از دست دادن پدر و مادرش و فراموش کردن حس داشتن آنها بود. دختر بینهایت ساکت بود. این پایان ماجرا نبود، مرگ عمهاش او را بیشتر ناراحت کرد اما او مطمئن بود که اوضاع برایش جور دیگری خواهد بود و ...